-
گر در دل تو جاي کسي هست غير اوشاعر : اوحدي مراغه اي فارغ نشين، که هيچ نکردي به جاي دلگر در دل تو جاي کسي هست غير اوزين جا درست کن به قياس استواي دلدل عرش مطلقست و برو استواي حقبروي نبشته سر خدايي خداي دلبر کرسي وجود تو لوحيست دل ز نورقصاب کوي به ز تو داند بهاي دلگر دل به مذهب تو جزين گوشت پاره نيستوين عقل و نطق و جان همه زنگ و دراي دلدل بختييست بسته بر مهد کبريااز نور جام روشن گيتي نماي دلکيخسرو آن کسيست که حال جهان بديدتا نشنوند واقعهي آشناي دلبيگانه را به خلوت ما در مياوريدجانها چ