-
نگفتمت که: منه دل برين خراب آباد؟شاعر : اوحدي مراغه اي که بر کف تو نخواهد شد اين خراب آبادنگفتمت که: منه دل برين خراب آباد؟که: هم به دانه نظر کرد و هم به دام افتاددلت ز دام بلا گرچه ميرميد، ببيننگاه دار، که بر سيل مينهي بنيادبه خانه ساختنت ميل بود و ميگفتم:که کس ز جام غرور زمانه مست مباد!چنان شدي تو که مستان به دوش بردندتکه: خواجه هيچ ندارد، که هيچ نفرستادتو ميروي و جهان از پيتو ميگويدبه جرم آنکه شبي رفتهاي چو سرو آزادبه چوب سرو ترا تخت بند کرد اجلهمان کسي که ز بهر تو ميکند