-
ترا گذاشته بودم که کار ساز شويشاعر : اوحدي مراغه اي چو کار ساخته باشي به خانه باز شويترا گذاشته بودم که کار ساز شويکه هيچ پيش رفيقان خود فراز شويبه گرد خاطرت اکنون خود آن نميگرددگمان نبود که زينگونه بينياز شويز دوستان که تو در شهر خود رها کرديرهامکن که: به کلي اسير آز شويتو در ديار خود از خسروان مملکتيبه کوش تا مگر از محرمان راز شويدرين حديقه بسي رازهاي پنهانيستبه دامن تو رساند، که بينماز شويزنيست صورت دنيا، مهل که دست طمعدرين ميانه سزد گر به احتراز شويحضور خلق نباشد ز فتنهاي خالي