-
به نشاط باده چو صبحدم سوي بوستان گذري کنيشاعر : اوحدي مراغه اي بسر تو کين دلخسته را به نسيم خود خبري کنيبه نشاط باده چو صبحدم سوي بوستان گذري کنيکه چو گل شکفته ز عکس مي به چمن چمان گذري کنيز شمايل تو خجل شود رخ سرخ لاله سحرگهيبچکد عرق ز جبين گل چو به روي او نظري کنيبرود فروغ روي مه چو نگه کند به جبين توچو صنوبريست که بر سرش به مهندسي قمري کنيز فراز قامت نازنين رخ نور گستر نازکتسخن عتاب درافگني و کرشمه با دگري کنيخنک آنزمان که به شيوه با من دل شکسته ز چابکيکه هميشه عربد