-
زهي! ناديده از خوبان کسي مثل تو در خيليشاعر : اوحدي مراغه اي اگر روي ترا ديدي چو من مجنون شدي ليليزهي! ناديده از خوبان کسي مثل تو در خيليکه شب روز گردانم بواويلاه و واويليز هجرت چون فرو مانم جزين کاري نميدانمز اشک او همي ترسم که در شهر اوفتد سيلياگر چشمم چنين گريد ميان خاک کوي توکجا با آن چنان رتبت به درويشان کند ميلي؟به اميد تو ميباشم من شوريد پسر، ليکنز قتل چه من انديشي؟ که چون کشتهاي خيليبه قتلم وعدها دادي و کشتن بيمها، آريشبي تاريک چون مويي، نهاري تيره چون ليليبه لطفم پ