-
بکوش و روي مگردان ز جور و بارکشيشاعر : اوحدي مراغه اي مگر مراد دل خويش در کنار کشيبکوش و روي مگردان ز جور و بارکشيضرورتست که جورش به اختيار کشيچو اختيار دلت عشق روي دلداريستکه همچو شربت شيرين خوشگوار کشيبه ياد او قدح زهر ناب ميبايدکه خويش را به سر کوي آن نگار کشيبه هر صفت که ميسر شود بکن جهديسعادت تو همين بس که جور يار کشيز جاه و دولت دنيا دگر چه ميطلبي؟روا بود که همه عمرش انتظار کشياگر به آخر عمر اين مراد خواهي يافتز بهر خاطر گل گر جفاي خار کشيچو اوحدي دلت ار با گليست حيف مدار