-
ميي کو ترا ميرهاند ز مستيشاعر : اوحدي مراغه اي حلالت از آن مي خرابي و مستيميي کو ترا ميرهاند ز مستيخليل خدايي، گر اين بت شکستيبت تست نفس تو در کعبهي تنبه آخر بداني که: دل در که بستي؟عروس جهان را وفايي نباشدچه گويم؟ زهي! غافل از خود که هستينبيني به خود غير ازين صوت و صورتکه همراه ميرفت و خوش مينشستيتو آنروز گفتم: به منزل نياييچه ترياک بهتر ز کوتاه دستي؟در اين باغ کش ميوه زهرست يکسرمنه دل برين خاک و بگذر، که رستيچو باد ار طلب ميکني سرفرازيخدا را گر از بهر چيزيي پرستيخداي تو آن چيز مخصوص ب