-
ببر، اي باد صبحدم، بده اي پيک نيکپيشاعر : اوحدي مراغه اي سخن عاشقان بدو، خبر بيدلان بويببر، اي باد صبحدم، بده اي پيک نيکپيعجب از حال بيدلان، که چنين غافلي تو، هي!ز من آن شوخ ديده را چو ببيني بگوي تو:نتواند ز چنگ غم، که ننالد بسان نيچو دف آن خسته را مزن، که دمي بيحضور توننوشتي جواب آن که نمودم هزار پيبنمودم هزار پي بتو احوال خويشتننه گشاينده بند غم، نه گوارنده جام ميز برم تا برفتهاي تو، زماني نميشودخبر وصل دادهاي، ننمودهاي که: کو و کي؟سخن بوسه گفتهاي، بنگويي که: چند و