-
ثوابست پرسيدن خستهايشاعر : اوحدي مراغه اي که دور افتد از وصل پيوستهايثوابست پرسيدن خستهايبسازند با پاي آهستهايسواران چابک سرد، گردميجلادت نمودن بر اشکستهاينميدانم از زورمندان درستز دستش درافتاده گل دستهايبه پايش فرو رفته خار جفاز دام محبت برون جستهايچه داند که بر من چها ميرود؟چو من رخ به خون جگر شستهايکجا غصهي دل تواند نهفت؟چو پرسندت از حال پابستهايبگو، اي صبا، قصهي اوحدي
#سرگرمی#