-
خيز و کار رفتنت را ساز دهشاعر : اوحدي مراغه اي همرهان خويش را آواز دهخيز و کار رفتنت را ساز دهمرغ دل را در فلک پرواز دهمرغ گل را در زمين پوشيدهدارور کمان داري به تير انداز دهگر گمان داري ز معنيدان بپرسمژدهاي در گوش اهل راز دهچون شوي واقف ز راز آن طرفهم به ياد آن بت طناز دهور بخواهي نيز کردن ياد ماگوش با قول سخن پرداز دهکس نپردازد سخن چون اوحديساقيا، اين جامم از آغاز دهعشق را آغاز و انجامي نبود
#سرگرمی#