-
![آن گل سوريست در کلاله نهفته](/userfiles/Article/1389/06esfand/01/Ohadi.jpg)
آن گل سوريست در کلاله نهفتهشاعر : اوحدي مراغه اي يا به عبيرست برگ لاله نهفتهآن گل سوريست در کلاله نهفتهرستهي دندان همچو ژاله نهفتهدر دهن کوچک چو پستهي او بينداعيهي بوسه در نواله نهفتهاز گل و شکر نواله ايست لب اودر دم او شد هزار ناله نهفتهسينهي من هر نفس که زد به فراقشکي شود آن خط و آن حواله نهفته؟خط خوشش را حوالتست به خونماز غم او درد چند ساله نهفتهدر جگر اوحدي نگر، که ببينياز نظرش تا شد آن غزاله نهفتهدم به دم او را غزل بسوزتر آيد
#سرگرمی#