-
اي ز چين و حلقهي زلف سياهشاعر : اوحدي مراغه اي بسته شادروان خوبي گرد ماهاي ز چين و حلقهي زلف سياهدر زنخدان تو صد يوسف به چاهدر سر زلف تو صد ليلي اسيرآفتاب آنجا چه باشد؟ خاک راهقاتلت چون سايه بر راه افگندخون خلقي گر بريزي بيگناهکس گناهي بر تو نتواند نشاندزهرهي آن کز غمت گوييم: آه!آه! کز شوق توميسوزيم و نيستعشق ميپوشيم و رنگ رخ گواهصبر ميورزيم و غماز آب چشمچند شايد داشت اين آتش نگاه!عاقبت دودي بر وزن بر شوداز سر خاکم بروياند گياهبيتو در گور آنچنان گريم که اشکقتل درويشي چه باشد پيش شا