-
اي نور چشم من ز رخ لالهرنگ توشاعر : اوحدي مراغه اي سوگند سخت من به دل همچو سنگ تواي نور چشم من ز رخ لالهرنگ تودر شهر غمگسار نباشد بينگ تودر دهر سوکوار نباشد به حال منصورتگران چين چو ببينند رنگ توپيش رخت ز شرم بريزند رنگهاآنکس خورد، که سيم بريزد به سنگ توبر زان دل چو سنگ و بر همچو سيم خاممانند من شکار نيفتد به چنگ تومپسند کشتن من مسکين، که بعد ازينپيکان تير غمزهي همچون خدنگ تواکنون سپر چه سود؟ که بر دل گذار کرددر وصل او عجب که رسد دست تنگ تو!ميدان فراخ يافتهاي، اوحدي،ولي