-
از بند زلفش پاي ما مشکل گشايد بعد ازينشاعر : اوحدي مراغه اي چشمي که بيند غير او ما را نشايد بعد ازيناز بند زلفش پاي ما مشکل گشايد بعد ازيندر چشم ما جز روي او بازي نمايد بعد ازيندل را چو با ديدار او پيوند و پيمان تازه شدلذت نيابد کام ما، گر شهد خايد بعد ازينخود را چو داديم آگهي از ذوق حلواي لبشاز پيش ما گو: خرج کن چندان که بايد بعد ازيندر دستگاه چرخ اگر اندوه و محنت کم شوداز روزگار بيوفا تا خود چه زايد بعد ازينبس فتنه زاييد آسمان، در دور چشم مست اويا عنبر افشاند هوا، يا مشک س