-
چشمم کنار دجله شد، جز ياد بغدادم مکنشاعر : اوحدي مراغه اي چون اين هوس دارد دلم، از ديگري يادم مکنچشمم کنار دجله شد، جز ياد بغدادم مکنآشفته بر کوه و کمر مانند فرهادم مکنبر جان شيرينم ببخش، اي خسرو خوبان چينخاموشم از غوغاي تو، چون خاک بر بادم مکندر جوشم از سوداي تو،آبي بزن بر آتشماز کينه بنيادم مکن، بر سينه بيدادم مکندر سينهي من مينهد مهر تو بنياد، اي پريچندان که من باشم، بتا، زين بند آزادم مکنافتادن اندر بند تو بهتر ز آزادي مراور سخت گويم با غمت، از وصل خود شادم مکنگر سست گيرم