-
شيرينتر از دلدار من دلدار نتوان يافتنشاعر : اوحدي مراغه اي مسکينتر از من عاشقي غمخوار نتوان يافتنشيرينتر از دلدار من دلدار نتوان يافتندر شهر چون او دلبري عيار نتوان يافتندر دهر چون من بيدلي سرگشته کم پيدا شودکز دور چشم مست او هشيار نتوان يافتنما را ملامت گو: مکن زين پس به مستي، اوحديچون يک شب اين بخت مرا بيدار نتوان يافتنهرگز به بيداري کجا دستم به وصل او رسيد؟کين کار بيرون از لب آن يار نتوان يافتناي دل، گر آب زندگي جويي، به تاريک مرواندر ديار عاشقي ديار نتوان يافتنزينسان