-
باغ بسان مصر شد از رخ يوسف سمنشاعر : اوحدي مراغه اي گشت روان ز هر طرف آب چو نيل در چمنباغ بسان مصر شد از رخ يوسف سمنبر صفت بهشت شد، باغ، به صد هزار فنجامهي توبه زشت شد، وقت کنار کشت شدبر سر سبزهاي تر، در بن شاخ نارونعمر عزيز شد به سر، تخت عزيز گل نگرغنچه خزيد در قبا، گل بدريد پيرهنلاله به موکب صبا، گفت: هزار مرحبازنده دلي، مکن نهان، روي چو مرده در کفنغلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگانکي برسي به درد دين؟ جز به صفاي درد دناي شده روي زرد دين، هيچ نچيده ورد دينرو، که به راستي تويي، انج