-
بندهي عشقيم و سالهاست که هستيمشاعر : اوحدي مراغه اي ورزش عشق تو کار ماست، که مستيمبندهي عشقيم و سالهاست که هستيمچون که نشان تو يافتيم نشستيمبس بدويديم در به در ز پي توبام لگدکوب شد که خانهي پستيمباز دل ما بزير پاي غم تومدعيان را خيال بود که: جستيمکار نداريم جز خيال تو، گر چهدل به تو پرداختيم وز همه رستيمدر دل ما هر کس آمدي و نشستيبند تو بر پاي و باد توبه به دستيمطوق تو بر گردنيم و داغ تو بر دلشيشه، که در بار عقل بود، شکستيمزهر، که در کام عشق بود، چشيديمگاه به دام تو همچو ماهي شست