-
تا کي به در تو سوکوار آيم؟شاعر : اوحدي مراغه اي در کوي تو مستمند و زار آيم؟تا کي به در تو سوکوار آيم؟غم نيست، که عاقبت به کار آيمگر کار مرا تو غم رسي روزياول منم آنکه در شمار آيموقتي که ز کشتگان خود پرسيهم من باشم که: پايدار آيمچون دست برآوري به خون ريزيدانم به يقين که: بختيار آيمروزي اگرم تو يار خود خوانيگر نتوانم که آشکار آيمهم پيش تو بگذرم به دزديدهزنهار! که من به زينهار آيممگذار مرا چو اوحدي تنها
#سرگرمی#