-
مشتاق يارم و به در يار ميرومشاعر : اوحدي مراغه اي دلدارم اوست، در پي دلدار ميروممشتاق يارم و به در يار ميروممانند سايه بر در و ديوار ميرومتا بينم آفتاب رخ او ز روزنيمن گرد خط کوچه چو پرگار ميروماو در ميان دايرهي خانه نقطهوارهمچون کليم در پي ديدار ميرومصدبار چون خليل مرا سوختند وبازعيبم مکن که بر سر بازار ميرومدوشم نشان دوست به بازار دادهاندگويي که: بر حرير، نه بر خار ميرومبا يادش ار برهنه به خارم برآورندکز خانقاه بر در خمار ميرومبا صوفيان صومعه احوال من بگويامشب که من به ب