-
من درين شهر پاي بند توامشاعر : اوحدي مراغه اي عاشق قامت بلند تواممن درين شهر پاي بند توامکشتهي آن لب چو قند تواممردهي آن دهان چون پستهچون بديدي که در کمند توامميدواني و ميکشي زارمدولتي باشد از پسند تواماي هلاک دلم پسنديدهآتشي مينه، ار سپند توامگذري ميکن، ار طبيب منينتوانم، که پاي بند توامگو: رفيقان سفر کنند که منتا چه غايت نيازمند توام؟ز اوحدي باز پرس حال، که من