-
گر درد سر نباشدت، اي باد صبحدمشاعر : اوحدي مراغه اي روزي به دستگيري ما رنجه کن قدمگر درد سر نباشدت، اي باد صبحدمبر خيز و بسته کن به دل احرام آن حرمپيش آي و تازه کن به سر آهنگ آن سرابر خوان و چون بخواني بر روي او بدماو را يکي ببين و چو بيني « و ان يکاد»گو: اي سپرده سينهي ما را به پاي غمگو: اي شکسته خاطر ما را به دست هجرما را ميان لشکر خواري مکن علمما را به پيش ناوک هجران مکن هدفدل ميبري به غارت و جان ميدهيم همزر خواستي به عشوه و سر مينهيم نيزو آنجاکه نام ماست بر آن ميکشي قلماينجا