-
ديده گر لايق آن نيست که منزل کنمششاعر : اوحدي مراغه اي چارهاي نيست بجز جاي که در دل کنمشديده گر لايق آن نيست که منزل کنمشتا زمين بوس رخ و سجدهي محمل کنمشساربانا، شتر دوست کدامست؟ بدارنتوانم که بدان چهره مقابل کنمشآفتاب ار چه به رخسار جهانگيري کردچون مدد نيست که در گردن قاتل کنمشميزنم بر سر خود دست به خون آلودهچون توانم که بر اندازم و باطل کنمش؟دلبرا، مهر تو چون در دل من مهر گرفتتو مپندار که تا حل نکني حل کنمشمشکلاتي که ز زلف تو مرا پيش آمدگر شبي در بر و دوش تو حمايل کنمشدست خود