-
اي صبا، از من آشفته فلان را ميپرسشاعر : اوحدي مراغه اي مينشان جان و دل و آن دل و جان را ميپرساي صبا، از من آشفته فلان را ميپرسهر نفس ميرو و آن جان جهان را ميپرسدر جهان هم نفسي جز تو ندارد جانمغافلش ميکن و آن چشم و دهان را ميپرسزلف او را ز رخ او به کناري ميکشوز چمن ميرو و آن سرو روان را ميپرسدر چمن ميشو و بر ياد گلش مي مينوشهر دم آن بيخبر موي ميان را ميپرسگر چه او را سر مويي خبر از حالم نيستتو گذر ميکن و آن بخت جوان را ميپرسگر چه من پير شدم در هوس ديدن اواز سر لطف همين را و