-
کاکل کافرانه بين، زيور گوش او نگرشاعر : اوحدي مراغه اي و آن مغلي مغولها بر سر و دوش او نگرکاکل کافرانه بين، زيور گوش او نگرتنگ شکر چه ميکني؟ لعل خموش او نگررنگ قمر کجا بري؟ روي چو ماه او ببينتندي مرکبش ببين، گرمي و جوش او نگرشيوه کنان چو بگذرد بر سر اسب گوي زنحيرت من چه ميکني؟ بردن هوش او نگردر عجبي ز حيرتم، در رخ چون نگار او؟زهر مريز بر دلم، چشمهي نوش او نگرگر به رخش نگه کنم، بهر نگاه کردنيفتنهي روز ما ببين، مستي دوش او نگرمست شبانه بامداد، آمد و کرد قتل ماحجرهي اوحدي ببين، خا