-
از باده در فصل خزان افتان و خيزان نيکترشاعر : اوحدي مراغه اي ور يار دلداري دهد خود چون بود زان نيکتر؟از باده در فصل خزان افتان و خيزان نيکتردر زيرش آونگي دگر از لعل و مرجان نيکترشد باغ پرينگي دگر، هر برگي از رنگي دگربر ما نثاري ريخته، از صد زرافشان نيکترصرصر غبار انگيخته، در شاخسار آويختههر گوشه شادرواني از تخت سليمان نيکترشاخ رزان،در گشت رز، پوشيده رنگارنگ خزسيبي به چشم دور بين، از روي جانان نيکتربر شاخساران سور بين، و آن سيبها چون نور بينور گم تواني کرد پي، گم کن،