-
دلي که در سر زلف شما همي آيدشاعر : اوحدي مراغه اي به پاي خويش به دام بلا همي آيددلي که در سر زلف شما همي آيدکز آستان تو اندر سرا همي آيدبر آستان تو موقوفم، اي سعادت آناگر صواب رود ور خطا همي آيدنشانه جز دل ما نيست تير چشم ترابه سر برون رود آن کو به پا همي آيداگر بر تو به پا آمدم مرنج، که زودبر آن رميده که تير قضا همي آيدبه دست حيلت و افسون سپر نشايد ساختچو بر من اين همه از آشنا همي آيددلم شکايت بيگانگان چگونه کند؟و گرنه اين همه دود از کجا همي آيد؟هم آتشيست که در جان اوحدي زدهاي