-
بريدن حيفم آيد بعد از آن عهدشاعر : اوحدي مراغه اي چنين رويي نشايد آن چنان عهدبريدن حيفم آيد بعد از آن عهدبه زودي تازه کن باري همان عهدگرفتم عهد ازين بهتر ندارياز آنم پير کردي، اي جوان عهدچو گل عهد تو بس ناپايدارستچو يک ساعت نميپايي بر آن عهدبه عهدت دست ميگيري، چه سودست؟برون رفتي و بشکستي روان عهدچو فرمانت روان گرديد بر منتو پنداري نبود اندر ميان عهدميان بستي به خون ريزم دگر بارترا با اوحدي همچون کمان عهددريغ، اي تير بالا، ار نبودي
#سرگرمی#