-
هر که با عارض زيباي تو خوکرده بودشاعر : اوحدي مراغه اي گر دمي با تو برآرد نه نکو کرده بودهر که با عارض زيباي تو خوکرده بودهر که او چين سر زلف تو بو کرده بودگر به مشک ختني ميل کند عين خطاستکه بر زخم جفا صبر چو گو کرده بودپيش چو گان سر زلف تو آن يارد گشتشرح سوداي مرا موي به مو کرده بودبارها زلف تو، دانم، که بر روي تو خودو گرم کوزهگر از خاک سبو کرده بودکاسهي سر ز تمناي تو خالي نکنمنه دلست آن، مگر از آهن و رو کرده بودهر دلي کان نشود نرم بسوز غم تودر همه عمر چو با وصل تو خو کرده بودا