-
دوشم از کوي مغان دست به دست آوردندشاعر : اوحدي مراغه اي از خرابات سوي صومعه مست آوردنددوشم از کوي مغان دست به دست آوردنداين بشارت به من باده پرست آوردندهيچ ميخواره ندارد طمع حور و بهشتبه مي ديگرم از نيست به هست آوردندساقيانش، ز مي عشق چو گرديدم مستاز کجا اين همه تشويش به دست آوردند؟زلف و خال و خط خوبان همه رنجست، آنهادر چنين سينهي تنگ از چه نشست آوردند؟اين شگرفان که نگنجند در آفاق از حسنمگر اين قوم که در زلف شکست آوردندقلب سالوس و ريا را نشکستند درستزود در حلقهي آن زلف چو شست