-
عشق را پا و سر پديد نشدشاعر : اوحدي مراغه اي زين بيابان خبر پديد نشدعشق را پا و سر پديد نشدناوکت را سپر پديد نشدجز دل دردمند مسکينانجز تو چيزي دگر پديد نشدهمه چيز از تو بود و در همه چيزوز عنايت خبر پديد نشدخبري شد عيان من از فکراز وجودش اثر پديد نشدهر که پيش تو جان نکرد ايثارهيچ صاحب نظر پديد نشدتا تو منظور بيدلان نشديکز تو بيچارهتر پديد نشداوحدي، چارهاي بکن خود را