-
گدايي را که دل در بند يار محتشم باشدشاعر : اوحدي مراغه اي دلش همخوابهي اندوه و جانش جفت غم باشدگدايي را که دل در بند يار محتشم باشدهمايون دولتي کش چون تو باغي در حرم باشدحرامست ار کند روزي دلش ميلي به بستانيکه سلطان دولتي گردد، چو ميلش بر حشم باشدز چشم لطف بر احوال مسکينان نظر ميکنبصر مشکل ببيند چونکه غرق آب و نم باشدبه غير از نم نميبيند ز دست گريه چشم منخسيسي گويد از حلوا، که در بند شکم باشدمکن دعوت به شيريني مرا ز آن لب که در جنتز بهر اين دل خسته نکو بنگر که هم باشدچو بر جا