-
نميبينم بت خود را، نميدانم کجا باشد؟شاعر : اوحدي مراغه اي دلم آرام چون گيرد؟ که جان از وي جدا باشدنميبينم بت خود را، نميدانم کجا باشد؟به سودايي گرفتار و به دردي مبتلا باشدکسي حال دل مجروح من داندکه: همچون منکه سر بر آستان او و دستم بر دعا باشدمن اندر مذهب عشقش بزرگين طاعت آن دانموگر خود خاک کوي او سراسر توتيا باشدچو روي او نميبينم نباشد ديده را سوديدر آب ديده سرگردان بسان آسيا باشدبه گرد دانهي خالش کسي گردد که روز و شباگر چه منصب وصل تو بيش از حدما باشدنگارا، از وصال خو