-
با زلف او مردانگي باد صبا را ميرسدشاعر : اوحدي مراغه اي وز روي او ديوانگي زلف دو تا را ميرسدبا زلف او مردانگي باد صبا را ميرسدبر خوردن از سيمين برش بند قبا را ميرسدهست از ميان او کمر بر هيچ، آري در جهاناز دوستان بيگانگي آن آشنا را ميرسدبا دشمنان هم خانگي زآن دوست ميزيبد نکوکين رندي و دردي کشي اهل صفا را ميرسدگر تيره طبعي دور گشت از مجلس ما، گو: بروگو: نام عشق او مبر، کين شيوه ما ميرسدآنرا که هست از عشق او رخ در سلامت بعد ازينبيموجبي عاشق کشي آن بيوفا را ميرسدما را بکشت