-
بي تو دل من دمي قرار نگيردشاعر : اوحدي مراغه اي پند نصيحت کنان به کار نگيردبي تو دل من دمي قرار نگيرداين دل شوريده اعتبار نگيردهر چه در امکان عقل بود بگفتيميار نباشد که دست يار نگيردداد من امروز ده، که روز ضرورتصيد چنين کس به روزگار نگيردصيد توام، ترک من مگير، که ديگرروي من از خون دل نگار نگيردروز نباشد که در فراق رخ تواز تو دلم ذرهاي غبار نگيردبر سر من گر تو خاک راه ببيزيحکم خداوند خويش خوار نگيردهر چه بخواهي بکن، که بندهي منقادآرزوي خويش در کنار نگيردرنج کش، اي اوحدي، که بيالمي کسبو