-
جز لبم شرح ميان او نکردشاعر : اوحدي مراغه اي جز دلم وصف دهان او نکردجز لبم شرح ميان او نکردجاي خود بر آستان او نکردروي اقبالي نديد آن سر، که زودچارهي درد نهان او نکردراز دل زان فاش ميگردد، که دوستکان بجز تير و کمان او نکردهر که قتل ما بديد آگاه شد:دست وصل اندر ميان او نکردآنکه سر در پاي عشق او نباختعشرتي کندر زمان او نکردخاطر آشفتهي ما کي کند؟گوش بر آه و فغان او نکردبر که نالد اوحدي زين پس، که دوست
#سرگرمی#