-
خاک آن باديم کوبر آستانت بگذردشاعر : اوحدي مراغه اي يا شبي بر چين زلف دلستانت بگذردخاک آن باديم کوبر آستانت بگذردمشتري مشنو که: از پيش دکانت بگذردبعد ازين چون گرم شد بازار خورشيد رختتا کرا دوزي؟ به تيري کز کمانت بگذردابرواني چون کمان داري و خلقي منتظردر زمان شيرين شود گر بر زبانت بگذردنام من فرهاد کردند از پريشاني، وليمن در آن تشويش کان تير از نشانت بگذردپيش تير غم نشان کردي دلم را وانگهيپيکر مويي شود تا بر دهانت بگذرددر ضمير نازک انديشت ز باريکي سخنوين نه پيکانيست کز برگستوانت بگذرد