-
روي خود بنمود و هوش از ما ببردشاعر : اوحدي مراغه اي طاقت و هوش از تن شيدا ببردروي خود بنمود و هوش از ما ببردزان ميان بگذاشتيمش تا ببرددل شکيب از روي خوب او نداشتنام من گم کرد و رخت ما ببردروي او چون ديد نقش ما و مناين به دست آورد و آن در پا ببردزين جهان من داشتم جان و دليگر نهان آمد، مرا پيدا ببردمن چنين در جوش و آتش ناپديدروز غارت بود، در يغما ببرددانش و دين مرا آن چشم ترکپيش او رفت آن دل و غوغا ببرداز دل من بود هر غوغا که بودکامشبم بگرفت و تا فردا ببردراه فردا بر گرفت از امشبمقطره