-
کجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بنددشاعر : اوحدي مراغه اي چو روز کوچ او باشد به پيش آهنگ در بنددکجا شد ساربانش؟ تا دلم را تنگ در بنددکز آب چشم خود سيلي به ده فرسنگ دربنددگر او در پنج فرسنگي کند منزل چنان سازمکه: خود را نيز هم روزي بدان آونگ در بندددلم آونگ آن زلفست و جان خسته ميخواهدنگار ساعد خود را به خونم رنگ در بنددهمين بس خون بهاي من که: روز کشتنم دستشسر هر هفتهاي خود را به هفت اورنگ در بنددرخش ماه دو هفته است و دل ريشم ز بهر اوکه خواب ديدهي مردم به صد نيرنگ در بنددز س