-
اي ماه سر نهاده از مهر بر زمينتشاعر : اوحدي مراغه اي صد مشتري درخشان از زهرهي جبينتاي ماه سر نهاده از مهر بر زمينتدين تو بنده سوزي، اي من غلام دينتکار تو دل فروزي، شغل تو ديده دوزيهر حلقه زنگباري، از طره بر جبينتهر چنبري چو ماري، هر شقهاي تتارياز بوسه گر بيابم، دستي بر آستينتغم نيست گر شد آبم، يا هجر داد تابمختم آن گر نمايي، بر خاتم جبينتسحرست و بيوفايي، اين حسن و دلربايياي زينت جواهر، زان ساعد سمينتزان دست پاک طاهر، نور نگار ظاهردر ياس من چه کوشد؟ روي چو ياسمينتخود را زمن چه پوش