-
هر کسي را مينوازد لطف و خاطر جستنتشاعر : اوحدي مراغه اي چون به نزد ما رسي، با خاطر آيد جستنتهر کسي را مينوازد لطف و خاطر جستنتسالها نتوان، اگر روزي ببايد شستنتامشبم داغي نهادي از جفا بر دل، کزواي که منزل در دلم داري ومن در جستنتمن ترا ميخواهم از دنيا، بهر منزل که هستراستي را گر بديدي اعتدال رستنتسرو بستاني دگر هرگز نرستي از زمينوه! کرا دل ميدهد عهد چنان بشکستنت؟با تو من عهد از ميان جان شيرين کردهامخاطر مسکين مسکينان نبايد خستنتگر نخواهي تا چو من مسکين و بيمسکن شويبعد ازين از