-
دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفتشاعر : اوحدي مراغه اي تنم به درد جدايي خراب کرد و برفتدلم بر آتش هجران کباب کرد و برفتولي چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفتمرا به وصل خود آهسته وعدهاي ميدادز هجر نالهي من چون رباب کرد و برفتبتي که دامن وصلش به چنگم آمده بودچو ديد قامتش آنرا صواب کرد و برفتدو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر!که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفتدر آرزوي نگاري گداختم چو نباتدلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفتدر آب و آتشم از هجر آنکه بيرخ خويشلبش مرا به خموشي به خواب کرد و بر