-
آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، يکيستشاعر : اوحدي مراغه اي وآنکه مرا ميکشد در غم خود، آن يکيستآنکه دل من ببرد، از همه خوبان، يکيستآيت دردش پرست، نسخهي درمان يکيستنيست عدو را مجال، با مدد آن جمالعالم و معلوم وعلم، دين و دل و جان يکيستعاشق و معشوق و عشق، عاقل و معقول و عقلدو بدور ار چه گشت، در همه دوران يکيستآنکه خليل تو بود وين که حبيب منستورنه بر آفتاب کوه و بيايان يکيستسايه جدا ميکند صورت هامون ز کوهسايهنشينان پرند، سايه سلطان يکيستگر چه بر آمد نقوش، چشم بخود دار و گوشورنه