-
در گماني که: به غير از تو کسي يارم هست؟شاعر : اوحدي مراغه اي غلطست اين، که به غير از تو نپندارم هستدر گماني که: به غير از تو کسي يارم هست؟زانکه اميد به وصل تو چه بسيارم هست!حيفت آمد که: دمي بي غم هجران باشمگر شنيدي که بجز فکرت تو کارم هست؟آخر، اي باد، که داري خبر از من تو بگوي:بر ميان کفر همي بندم و زنارم هستگر بغير از کمر طاعت او ميبندمبا کسي گر سخني نيز به ناچارم هستدر نهان چارهي بند غم او ميسازمبکند بيخ من آن دلبر و اقرارم هستگفت: بيخت بکنم، گر گل وصلم جوييتن بيزور و