-
آن بت وفا نکرد، که دل در وفاي اوستشاعر : اوحدي مراغه اي و آن يار سر کشيد که تن خاک پاي اوستآن بت وفا نکرد، که دل در وفاي اوستما خاک آن سگيم که پيش سراي اوستگر زانکه عاشقي به مثل خاک دوست شدساز غمش، که خانهي ما پرنواي اوستسازي نديدهايم و نوايي ازو، مگرتا دل مقام او شد و تا ديده جاي اوستدر ديده کس نيامد و دل ياد کس نگرددچون سر که ميکشيم به دوش از براي اوستدر عشق او چگونه توان داشت زر دريغ؟آن کس که اين مشاهده کرد اين خطاي اوستما را بدان مشاهده ميل خطا نرفتدردش پديد کن تو، که اين