-
عشق روي تو نه در خورد دل خام منستشاعر : اوحدي مراغه اي کاول حسن تو و آخر ايام منستعشق روي تو نه در خورد دل خام منستراه عشقت نه به پاي دل در دام منستاز تو دارم هوسي در دل شوريده، وليبس خرابي کند اين جرعه، که در جام منستمگرم عقل شکيبي دهد از عشق، ارنهحذر از پيش بلايي، که سرانجام منستمن حذر ميکنم از عشق، ولي فايده نيستسخت باريدن اين ابر که بر بام منستآفت سيل به همسايه رساند روزيدرد عشق تو، که قوت سحر و شام منستروزگار از دل محنت کش من کم مکناد!خارشد هر سر مويي، که بر اندام منستتا قبا