-
روي تو، که قبلهي جهانستشاعر : اوحدي مراغه اي از ديدهي من چرا نهانست؟روي تو، که قبلهي جهانستگر درنگري، بجاي آنستجايي بجز از درت ندارموين آه، که ميزنم، دخانستدر دل زدهاي تو آتش عشقآن نيست که بر سر زبانستدل ياد تو در ضمير داردبيروي تو بر تنم گرانستاين سر، که به عاشقي سبک شدگر سود کنيم و گر زيانستوصل تو بدين ودل خريدممنت مينه، که رايگانستيک بوسه اگر به جان فروشياز عشق تو کمترين نشانستبا من تن لاغر و دل تنگجان بر کف و خرقه در ميانستمار را ز غم تو اوحدي وار
#سرگرمی#