-
ترک گندم گون من هر دم به جنگي ديگرستشاعر : اوحدي مراغه اي روي او را هر زمان حسني و رنگي ديگرستترک گندم گون من هر دم به جنگي ديگرستشکر شيرين دهان او ز تنگي ديگرستتنگهاي شکر مصري بسي ديديم، ليکيار ما را ميرسد، شوخي و شنگي ديگرستاز ميان دلبران شنگ و گل رويان شوخهر زمان در گردن دل پالهنگي ديگرستبيدلان خسته را زان زلفهاي چون رسننام من بد گشته بود، اين نيز ننگي ديگرستبيوفا خواند مرا خود پيش ازين در عشق اوراستي صلحي چنين بنياد جنگي ديگرستچون بگويم: صلح کن، گويد: بگيرم در کنارکين زما