-
بي تو نکرديم به جايي نشستشاعر : اوحدي مراغه اي با تو نشستيم به هر جا که هستبي تو نکرديم به جايي نشستچشم مرا مثل تو صورت نبستصورت خوب از چه به گيتي بسيستروز نخستين که تو گويي:«الست»لاف نخستين «بلي» ميزنمورنه بسي دل که بخواهد شکستزلف سيه را به ازان ميشکنوز کف موي تو نخواهيم رستموي برست از کف اميد مابس که به گفتار بخواهد نشستهر که کند گوش به گفتار توخود چو مني را چه بر آيد ز دست؟اي که ز من صبر طلب ميکنيکي شنود عاشق دردي پرست؟پند، که بيبادهي صافي دهيگر دگري ميشود از عشق مستاوحدي از عشق ت