-
اي ز لعلت قيمت ياقوت پستشاعر : اوحدي مراغه اي سنبلت را دستهي گل زير دستاي ز لعلت قيمت ياقوت پستاز سر زلف کژت، پنجاه شستراست کرد ايزد شکار عقل راساعتي پيش تو نتواند نشستسرو، با قدي که ميبيني چنانسجده کردي پيش تو چون بت پرستگر جمالت را بديدي بت ز دورکندر آيي از در من مست مستيک شبم پنهان پنهان آرزوستدر دو زلف از تاب و دلبندي شکستدرد و چشم از خواب و سر مستي فتورچند خارم در دل شوريده خستياد ميدار اين که: تا قد تو خاستتا در اندازم به پايت هر چه هستبر سر من نيست يک روزت گذاراي که از دامت گرفتا